لبخند از ته دل
من…!
کاملا فلج میشه بدی هاش یادت میره....نامردیش یادت میره
نـــه نمیــــدانــــی!
خُدایا… مَن میدانَم تُو هـَــــم میدانــی کـه شُدَنـی نیست… حَتـی اَگر مُعجِزه کُنـــی باز هَم او یک ارزوی محال است.…
نابینا گفت : دوستت دارم نابینا گفت :اگه می دیدمت ؟ عاشق زیبایتمی شدم .
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
! www.hadiazizi.loxblog.com بدشانسی برای من یعنی: داستان کوتاه وفاداری مرد روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بیتفاوت شده است و او میترسد که نکند مرد زندگیاش دلش را به دیگری سپرده باشد. شیوانا از زن پرسید: “آیا مرد نگران سلامتی او و بچههایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم میکند؟!” زن پاسخ داد: “آری، در رفع نیازهای ما سنگ تمام میگذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمیکند!” شیوانا تبسمی کرد و گفت: “پس نگران نباش و با خیال راحت به زندگی خود ادامه بده!” میگه این ماله منه ! گـاهی که دل گـرفتـه است غمگیــن و بی پناهـم از اشـک مینـویسـم در دفتـر نگـاهـم گـاهــی دقیقـه هـا را بـا درد مـی شمـارم در مـن ببـار بـاران چـون ،حال گــــــــــــــریه دارم بـاران ببـار شـاید از مـن تـرانه سازی از شاخه هـای خشکـم شایـد جـوانه سـازی شاید بـه روی سنگـی یــادی زمــن بمـانـد یــا شعـر هـای مـن را اینـجـا کسـی بخـوانـد شـاید ز مـن بمـانـد ایـن شعـر یـادگـاری روزی کسـی بـخـوانـد بـا اشـک و آه و زاری شـایـد کسی بـرایـم اشکــی بـریـزد ایـنـجــا شعـــــرم بمـانــد از مــــن مــن ، رفـتــــــه بـــاشــم امـــــا . . . . دلم واسه تنهایی میسوزه،شاید اونم از با من بودن خسته شده سلام خدا جونم ،مگه نمیگن خدا مهربونه؟خدا به درد دل های ما گوش میده؟ خدا امروز خیلی خیلی خوبم چون امروز تمام حرفای دلم رو با غصه هامو با تو در میان میذارم .هر چند اگر هم نگم خودت میدونی خدا تو خیلی بزرگی خدا مگه نگفتی بنده هام هر چی رو ازته دلشون بخوان بهشون میدم .خدا مگه تو دوست من نیستی خدا جون غم وغصه هام داره بیداد میکنه خودت میدونی که دارم از غصه میترکم ولی همیشه جلوی همه میخندم و همیشه به خودم امیدواری میدم خدا جون هیچی مثل تو پایدار نیست و دوست همیشکی منی در غم هام در شادی هام در گریه هام درکنج تنهایم در کنج دلم در لحظه های که احساس خفگی میکنم خدا جون در وقتهای غم وغصه همه پشتم رو خالی میکنن فقط توی که پشتم می ایستی فقط توی در تاریکی ها دستمو میگیری خدا جون فقط تو درد های منو میدونی خدا جون گله ای ندارم ناشکری نمیکنم اینا فقط درد دلم با توه که سر پناه منی همیشه در همه حال سپاس گذارتم خدا جون تو این جاده ای بی انتها تنهام نذار .خدا نذار بد بشم چون اگه بد بشم دیگه تنهام میذاری اون وقت به کی تکیه کنم که لایق تکیه گاه همیشگی باشه خدایا لحظه های تاریکم با وجود خودت نورانی کننذ ببین دختر جون….. روزی که ازدواج میکنی اونی که میخنده مادرته چون تو داری خوشبخت میشی و تو رو تو لباس عروسی میبینه اما اونی که غم داره و از درون از جدا شدنت اشک میریزه. اونی که تو تا عمر داری ناموسشی… اونی که نمی تونه پشتت نباشه.. اونی که تو آبروشی… اونی که با نابودی تو کمرش میشکنه…. باباته ببین چقد به پسرایی که تو زندگیت میان و میرن فکر میکنی ..!؟ چقد بخاطرشون هر کاری میکنی …. واسه اون بابا اون مرد اصلی کل عمرت چقدر وقت گذاشتی؟! بدون که.. محبت تورو با هیچ مهر و محبتی تو دنیا عوض نمی کنه … اونه که ناز واقعی تورو با دنیا میخره نه پسری که ناز بودن تورو واسه ارضاء نیازهای روحی و جسمی خودش میبینه… به بابات محبت کن دوست داشتنت رو ابراز کن ببین بهت خیانت میکنه؟ ببین محبتت رو با دختر خوشگل و خوش هيكل تر از تو میفروشه؟ ببین اشکتو در میاره؟ ……. نکن …. همیشه نیست هاااا……. همون که چندشِت میشه با لیوانش آب بخوری رو میگم. سلامتی همه ی پدرا اگر سر کار میروید و فکر میکنید که رئیس بدی دارید احتمالا بعد از دیدن این آلبوم برای دست بوسی به خدمتش خواهید رفت چون شاید نسبت به این رئیس چینی خیلی مهربان بنظر برسد. به گزارش مجله مراحم ، یک رئیس شرکت لوازم آرایشی در چین برای تنبیه کارمندانش آنها را مجبور کرده که در یک منظقه شلوغ تجاری شهر بر روی زمین چهار زانو راه بروند و به دور یک میدان بچرخند. این کار او باعث شده تا مردم بسیاری با تهیه عکس از این منطره و پخش ان در سایت های اجتماعی مانند فیس بوک ، تامبلر و توئیتر دست این رئیس محترم را رو کرده و باعث کاهش خرید مشتریان از این شرکت شده است. www.hadiazizi.loxblog.com
مرا که میشنـاسی؟! خودمم
کسی شبیه هیچکس!
کمی که لابه لای نوشته هایم بگردی پیدایم میکنی
مهربان، صبور، کمی هم بهانه گیر
اگر نوشته هایم را بیابی ، منم همان حوالی ام.
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
پشتــــــــایـن چهــــره یآرام،
دردلــــــــــمچــه مـی گـذرد!
نـــه نمیــــدانــــی!
هیـــــچ کـــس نمـی دانــــد
ایـــن آرامــش ظــاهــرو ایــندل نــا آرام
چقــــدرخسته ام میـــکند
ماه گفت تو که منو نمی بینی؟ چطوری دوستم داری .
اما حالا که نمی بینمت عاشق خودت هستم
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن ... !
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم ... !
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده , راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره ... !
همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون ... !
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ... !
... ... اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن ... !
اینایی که همیشه میخندن ... !
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن ... !
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن ... !
اینا فرشتن ... !
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه , اذیتشون نکنین ... !
تنهاشون نذارین ؛ داغون میشن
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه! تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده ...
مثل عکاســی ماهر نگاهت میکنم…
از نزدیک ترین زاویه ممکن،
و سرت را دقیقا” رو به رویم نگه می دارم
خورشید را روی صورتت پخش می کنــم
و در ذهنم
از امروز تو عکس می گیرم،
برای روزهایی که نیستی…
اونی که خوشگله ، پولدار نیست
اونی که پولداره ، خوشگل نیست
اونی که خوشگل و پولداره ، متاهله
اونی که خوشگل و پولدار و مجرده ، هیچ دلیلی نداره به من محل بذاره
دو ماه بعد دوباره همان زن نزد شیوانا آمد و گفت: “به مرد زندگیاش مشکوک شده است. او بعضی شبها به منزل نمیآید و با ارباب جدیدش که زنی پولدار و بیوه است صمیمی شده است. زن به شیوانا گفت که میترسد مردش را از دست بدهد.” شیوانا از زن خواست تا بیخبر به همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او گزارش دهد.
روز بعد زن نزد شیوانا آمد و گفت شوهرش روز قبل وقتی خسته از سر کار آمده و کسی را در منزل ندیده هراسان و مضطرب همه جا را زیر پا گذاشته تا زن و بچهاش را پیدا کند و دیشب کلی همه را دعوا کرده که چرا بیخبر منزل را ترک کرده اند.. شیوانا تبسمی کرد و گفت: “نگران مباش! مرد تو مال توست. آزارش مده و بگذار به کارش برسد. او مادامی که نگران شماست، به شما تعلق دارد.”
شش ماه بعد زن گریان نزد شیوانا آمد و گفت: “ای کاش پیش شما نمیآمدم و همان روز جلوی شوهرم را میگرفتم. او یک هفته پیش به خانه ارباب جدیدش یعنی همان زن پولدار و بیوه رفته و دیگر نزد ما نیامده و این نشانه آن است که او دیگر زن و زندگی را ترک کرده است و قصد زندگی با زن پولدار را دارد.”
زن به شدت میگریست و از بیوفایی شوهرش زمین و زمان را دشنام می داد. شیوانا دستی به صورت خود کشید و خطاب به زن گفت: “هر چه زودتر مردان فامیل را صدا بـزن و بیمقدمه به منزل ارباب پولدار بروید. حتماً بلایی سر شوهرت آمده است!” زن هراسناک مردان فامیل را خبر کرد و همگی به اتفاق شیوانا به در منزل ارباب پولدار رفتند. ابتدا زن پولدار از شوهر زن اظهار بیاطلاعی کرد. اما وقتی سماجت شیوانا در وارسی منزل را دید تسلیم شد.
سرانجام شوهر زن را درون چاهی در داخل باغ ارباب پیدا کردند. او را در حالی که بسیار ضعیف و درمانده شده بود از چاه بیرون کشیدند. مرد به محض اینکه از چاه بیرون آمد به مردان اطراف گفت که سریعاً به همسر و فرزندانش خبر سلامتی او را بدهند که نگران نباشند. شیوانا لبخندی زد و گفت: این مرد هنوز نگران است. پس هنوز قابل اعتماد است و باید حرفش را باور کرد.
بعداً مشخص شد که زن بیوه ارباب هر چه تلاش کرده بود تا مرد را فریب دهد موفق نشده بود و به خاطر وفاداری مرد او را درون چاه زندانی کرده بود. یک سال بعد زن هدیه ای برای شیوانا آورد. شیوانا پرسید: “شوهرت چطور است؟!” زن با تبسم گفت: “هنوز نگران من و فرزندانم است؛ بنابراین دیگر نگران از دست دادنش نیستم!”/منبع:پرداد
ببینـــی یه نامـــه به آینـــه ی اتاق چســـبیده شـــده :
سلام دلیـــلِ زندگـــی !
صبـــحِ قشنگـــت بخــــیر
امـــروز نمـــی خواد بـــری ســــرِ کار
چمـــدون جمــــع کـــن می خوایـــم بریم ســــفر
چمـــدون نبســـتم کـــه بـــه سلیــــقه ی خــــودت برام لبــــاس بــــزاری
شـــب پـــرواز داریــــم..
نمـــی گـــم کـــجا کـــه غافلگیـــر شــــی !
راستـــی :
قربـــونِ چشـــمات بــــرم کـــه الان متعجـــــبـه و می دونـــم اگـــه اونـــجا بـــودم
جیــــغ مـــی زدی بغــــلم مـــی کـــردی
پــــس لطقــــا جیـــغ و بغـــل و یــه بــــوس کـــنار بـــزارتا رسیـــدم تحویــــلم بـــدی !
دوســـت دارم همـــــــسفرِ زندگیــــــم
مثل نم نم بارون جاده شمال،
مثل خواب بعد از ظهر،
مثل بوسه های تند تند و یواشکی،
مثل آهنگ های قدیمی کریس دی برگ،
مثل دیالوگ های فیلم شب یلدا
آی میچسبه
لازم نیست شما دورش رو از این و اون
خلوت کنی خودش
واسه بودن شما جا باز می کنه... !
لازم نیست واسش دنیا رو بخرید تا بمونه ...
خودش قدر یه شاخه گلتون رو می دونه !
لازم نیست هر کسی رو توجیه کنید که
ایشون ماله شماست ...
خودش تو رو به همه دنیا نشون میده و
لازم نیست به فکر رفتنش باشید
خودش به شما ثابت می کنه اومده
بمونه ...
دیــوانه...
اما غــرورم اجازه اثبـات آن را نمـی دهد...
می دانـم دیوانه ام هستی،
دیــوانه...
از چشـمانت می فـهمم
تمــــام زندگــی ام بــاش...
اگر غــرور من سنگــدل اســت،
چرا غــرور تو صـاف و سـاده نیســت؟!!
گاهی اوقات خیلی خسته می شم از همه چی از همه کس فقط یه چیز باعث می شه تا امید تو دلم روشن بمونه اونم امید به فردای بهتر و پر از شادی و نشاط اگه خدا برای تنهاییهام نبود دلم از غصه می ترکیدخدایا خسته ام ... از این زندگی ... از این دنیای به ظاهر زیبا ...
.
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ می ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ میﮐﺮﺩﻡ !
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ میﺷﺪ !
ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ میﮔﺮﻓﺘﻢ !
.
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧمی شد، ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ می ﺑﺎﺧﺘﯽ !
.
.
.
" ﺗﻮ "
ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ " ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ میﺑﺎﺧﺘﯽ" !
تو را نمی بخشم !!
.
که وقت بودن ، نبودی !
وقت دیدن ، ندیدی!
وقت عاشقی ، منطقی بودی !
وقت گریه ....!
تو را هرگز نمی بخشم
که هرگز با من نبودی و به سادگی ،
همه ام با تو !!!
ادامـه مطلـ ـب
Shik Them