لبخند از ته دل

 

 

نه هوای تازه و نه لباس نو می خوام

 هفت سین من تویی،من فقط تو رو می خوام

دلم امشب از خدا جز تو هیچی نمی خواد

کاش یکی ما دو تا رو با هم آشتی می داد.

 سال نو یعنی تو،وقتی از در تو میای

نذر کردم امشب،سفره چیدم که بیای

 شادی از تقویمم بی تو رفت و بر نگشت

 انتظارت منو کشت توی سالی که گذشت


 

سکوت عجیبی دارد اینجا... تنها من مانده ام و خیال بودنت، خنده هایت و نوشته هایم که ... با دلم چه کرده ای!؟ با من چه می کنی !؟ دلم برایت تنگ می شود وقتی می خواهمت وقتی بلند بلند می خوانمت ونیستی، تنهایی عجیبی است دیوانه ام می کند گاهی ... می دانم آرزوی دیدنت فقط خیالیست شیرین ... کاش اینجا بودی درست روبروی من! سکوت می کردیم و در آن سکوت من جرعه جرعه از شهد نگاهت سیراب می شدم کاش می دانستی دلتنگی با دلم چه ها می کند کاش می دانستی دلم ..... دلم گرفته …. خیلی دلم گرفته…. انگار عمریست آسمان ابریست و باران نمیبارد… انگار این بغض لعنتی نمیخواهد بشکند…


 

لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم تا بخوانی و بفهمی چقدرجایت خالیست . .

 

تا بدانی نبودنت آزارم می دهد . . .

 

 

لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان . . .

 

 

که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار . . .

 

لمس کن لحظه هایم را. . .

 

 

تویی که نمیدانی من که هستم٬ لمس کن این با تو نبودن ها را لمس کن . . .



بـــه یـــادت کــه مـی افــتــم ...
بــــرخـــاســـتـــنـــم مــشــکــل اســـت
بـــاور کـــن ...
بـــاور کـــن ...
کـــه مـــن
هــمــه لــحــظــه هــای بــی تــو بــودن را

بــا تــو بــوده ام !!!
 

دستــم

به تــ ـو كه نمی رسد ؛


فقط حریف واژه ها می شــوم ؛


گاهـی


هوس می كنم ،


تمام كاغدهـای سفید روی میـزم را


از نام تـو پـُر كنـم


تنگاتنگ ،


بدون هیچ فاصله ای . . .


از بس كه خالـی ام از تـو ؛


از بس كه تـو را كـَم دارم ؛


آخـَر مگـر كاغذ هـم زندگی می شـود بـرای آدم . . . ؟


 

به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر سفر نکنی،

اگر کتابی نخوانی،

 اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

 اگر از خودت قدردانی نکنی..

به آرامی آغاز به مردن میکنی

 زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،

 وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

 به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر برده عادات خود شوی،

اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …

 اگر روزمرّگی را تغییر ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،

یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سرکش، و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامیدارند و ضربان قلبت را تندتر میکنند، دوری کنی . .. .،

 تو به آرامی آغاز به مردن میکنی

اگر هنگامی که با شغلت، یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی

اگر ورای رویاها نروی،

 اگر به خودت اجازه ندهی که حداقل یک بار در تمام زندگیت ورای مصلحت اندیشی بروی . . .

 - امروز زندگی را آغاز کن! امروز مخاطره کن! امروز کاری کن! نگذار که به آرامی بمیری!

 شادی را فراموش نکن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبهبرچسب:,ساعت13:23توسط حسين